۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

تخمین تظاهرکنندگان روز چهارشنبه گذشته!

بگذریم از اینکه به تظاهر کنندگان ساندیس دادند یا ندادند. سر کار معذوریت داشتند و به زور و اجباراومدند یا خودشون جوشیدن و یا اینکه سبزیها با باتون پذیرائی میشوند و از جون مایه میگذارند. من میخواهم سرانگشتی حساب کنم که حداکثر چه تعدادی میتونستند اومده باشند با توجه به عکسهائی که دیدیم.

خدا وکیلی من یک عکس خارج از محدوده پل حافظ تا میدون انقلاب و یک از خیابانهای فرعی اطراف ندیدم. لازم به توضیح نیست که اگر جمعیت غیر از اینجا بود کیهان و فارس نیوز از گرفتن عکس از آنها دریغ نمیکردند. پس بنابر این هر کس بگوید فلان جا تظاهرات بوده بدون اینکه عکسی از آن گرفته شده باشد در واقع اعتبار خود را زیر سوال میبرد. بنابراین یک بحث خیلی ساده هندسه و به دور از هر پیشداوری ببینیم مساحت این محل چقدر میباشد.

- میدان انقلاب - من نمیدانم میدون انقلاب پر شده بوده یا نه ولی مساحت میدون انقلاب که بیشتر شبیه لوزی است را از گوگل مپ میشود پیدا کرد. من سر انگشتی فکر کنم قطر بزرگ حدود 150 متر و قطر کوچک حدود 100 متر است. خودتان میتوانید دقیقتر اندازه بگیرید. اگه درس هندسه خوب یادم مونده باشه مساحت لوزی میشه نصف حاصلضرب این دو قطر (با تشکر از دوستانی که محاسبه اولیه مرا تصحیح فرمودند - می اندازیم گردن پیری) یعنی حدود 7500 متر مربع. اون دایره وسط هم حدود 25 متر شعاعش است که مساحتش میشه حدود 2000 متر مربع پس اون قسمت از انقلاب که بتونه جمعیت جا بده حدود 5500 متر مربع است. حالا اگر جمعیت فشرده باشه و دونفر در هر متر مربع جا بشند خود انقلاب میتونسته در نهایت 11000 نفر جا بده.
- حد فاصل فردوسی تا انقلاب - البته من عکسی ازفردوسی ندیدم بلکه عکسها تا پل حافظ بیشتر نرفته بودند. ولی به هر حال مته به خشخاش نمیگذاریم و تا میدون فردوسی رو بهشون ارفاق میدیم. این مسافت حدود 2500 متر است. عرض خیابان انقلاب با جوی آب و درخت و همه بند و بساطش 30 الی 35 متر است. باز هم ارفاق فرض میکنیم 35 متر. خوب این میشود 87500 متر مربع

خوب در مجموع از عکسهای گرفته شده و محاسبات ما مساحت مورد نظر میشود 98500 متر مربع یعنی در نهایت تظاهر کنندگان ولایت میتوانند با تمام فرضهای ارفاقی کمتر از 200000 نفر بوده باشند. حالا اگر یک گلوله ای در میشد یا قرار بود از مرخصی سالیانه دوستان کم بگذارند نمیدانم چه میشد. در هر صورت من نمیدانم این رقم ملیون را از کجا تخمین میزنند مگر اینکه به لطف معجزات ولایت در هر متر مربع بتوان 10 نفر را مثل ماهی ساردین کنسرو کنیم حتی یک ملیون هم نمیشود.
حال اگر با همین محاسبات سراغ میدون آزادی را برویم. میدون آزادی شبیه یک بیضی با قطر حدود 600 در 400 متر است. چون سواد هندسه بعضی از دوستان ارزشی ممکن است مساحت بیضی را نداند فرض میکنیم مستطیل است و مساحتش میشود 240000 مترمربع و بعد به خاطر بیضی بودن شکل مساحت را به 200000 تخفیف میدهیم. یعنی میدان آزادی حدود 400000 نفر گنجایش دارد. خیابان آزادی تا انقلاب هم خودش جریانی دارد. ولی در هر صورت این نشان میدهد که چرا طرفداران احمدی نژاد از میدان آزادی می پرهیزند.
برای مقایسه عکس تظاهرات 25 خرداد را خدمتتان به نمایش میگذارم و تظاهرات ملیونی سبزها را. البته این میدان همانطور که گفتم یک گوشه کوچکی از آن اقیانوس جمعیت را جا داده بود. به خاطر همین است که وزارت کشور احمدی نژاد از تکرار حماسه ای مشابه بسی وحشت دارد حتی یک مجوز هم صادر کند.

ا

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

آقای خامنه ای بزرگترین اهانت به امام اینست که شما هنوز هم علیرغم تمامی بی لیاقتی هایتان و جناح گرائیهایتان در صندلی ایشان تکیه زده اید.

آقای خامنه ای گفتند: در قضیه اهانت به امام (ره) بجای آنکه منکر اصل قضیه شوید، اهانت را محکوم کنید.
آقای خامنه ای بله اصل قضیه اینست که دستگاه زیر نظر شما با ساخت و پخش کلیپ مقصر اصلی اهانت به امام است.
آقای خامنه ای اصل قضیه اینست که راه و منش امام را میخواهید زیر خاک کنید.
آقای خامنه ای اصل قضیه اینست که با سرکوب ارزشهای امام میخواهید متحجرین بی ریشه و فحاشان بی ادبیات را حاکم مردم کنید.
آقای خامنه ای اصل قضیه اینست که امروز فرزندان این مرز وبوم که همانا روح استکبار و ظلم ستیز امام راحل در آنها حلول کرده است را به خاک و خون میکشید و در بند میکنید تا روح خدا از این سرزمین رخت ببندد و شما با استفاده از عکس او شاهنشاهی باشید که همگان همچو مصباح پای شما را بوسیده و در مقابل شما نه نگویند.
آقای خامنه ای اصل قضیه اینست که شما خیلی دوست ندارید بعضیها را زیر سوال ببرید. خودتان هم از سوال خوشتان نمی آید.
آقای خامنه ای اصل جریان اینست که شما به کاریکاتور ولایت فقیه تبدیل شده اید که نه تنها حرفتان فصل الخطاب نیست بلکه خود هیاهوگری شده اید که دورتان را فقط فحاشان و بی مخان بی آبروئی گرفته اند که امام از دست آنها فریاد میزد.

آقای خامنه ای اصل قضیه اینست که شما خیلی وقت است ولایتتان باطل شده است. لطفا تا دیر نشده خود این صندلی را به اهلش بسپارید. و الا همگان صبوری و بردباری ما را ندارند.

آقای خامنه ای بزرگترین اهانت به امام اینست که شما هنوز هم علیرغم تمامی بی لیاقتی هایتان و جناح گرائیهایتان در صندلی ایشان تکیه زده اید و از ولایت فقیه کاریکاتوری ساخته اید که بیشتر به سلطنت و خلافت شباهت دارد تا ولایت.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

میرحسین: در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است.

در قسمتهائی از نامه میرحسین به مناسبت عید قدیر آمده است:

در سند چشم‌اندازبیست ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.
از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.

مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.
برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟

اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.

اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این را بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

پروازبه گذشته ها

دیشب مرغ دلم هوای دوکوهه کرده بود،
و به گذشته های دور پرواز کرد.
به آنروزها که طنین الله اکبر
شلمچه را میلرزاند
بیشتر از صدای خمپاره و دوشکا
و پیشانی بند ما سرخ بود
و همانند رنگ سبز
نشان از دلهای آرام
و ضمائری آرام
اما عزمهائی راسخ بود.
در خواب همرزم شهیدم را دیدم
با همان لباسی که کفنش شد
با همان لبخندی که با موج انفجار خشکید
با همان پیشانی بند قرمز
و چپیه ای که سبز شده بود
و از سبزی بهشت سخنها گفت
و از بهشتی های سبز گفت.

درد دلهایم را گوش کرد
گفتم کی میرسم
گفت نگران نباش
گفتم صبرم لبریز است
گفت ایوب باش
گفتم راه دشوار است
گفت حق یارت است
گفتم یارانم
گفت سبزند و بیشمار
گفتم فریب خوردگان
گفت دعایشان کن