براستي چگونه است که هر از چند گاهي يک عده اي به دام گروههاي تندخوئي چون حسن صباح، سازمان مجاهدين، طالبان و انصار حزب الله يا لباس شخصي ها ميافتند. اين پديده مختض به ايران نيست و در کشورهاي ديگر به صورت گروههاي دست چپ و يا راست افراطي و يا گروهها مذهبي افراطي وجود دارند. اما همه و همه در يک نکته مشترکند. وآن اينست که نه تنها راه نجات را در خشونت ميبينند بلکه با بستن فکر خود و با خود سانسوري شديد امکان هر گونه پالايش فکري را به خود و افراد گروه خود نمي دهند. رجوي ولايت فقيه سازمان مجاهدين است و در ايران انصار حزب الله همانند سازمان مجاهدين به هر کسي که در رده هاي اين گروه به کارهاي گروه شک ميکند همچنان سازمان مجاهدين مارک و نشان بريده از ولايت به او زده و او را مستحق اشد مجازات و شکنجه ميداند.
اين گروهها اگر چه بر اساس اصول مقبول و زيبائي همچون عدالت، حفظ کشور و اسلام و يا حتي مبارزه براي آزادي تشکيل ميشوند. اما در عمل براي رسيدن به آن اهداف حتي از اصولي که خود دم ميزند پا فرا ميگذارند. مثلا سازمان مجاهدين که براي آزادي ميجنگد در ميان اعضايشان از آزادي خبري نيست و انصار که براي حفظ ولايت نشات گرفته از اسلام و ائمه تلاش ميکند اعمالشان هيچ شباهتي به اعمال امامان شيعه ندارد و حتي براي مرجعيتي که اساس شيعه و حيات شيعه برا آن بناست حق زير سوال بردن کارهايش را قائل نيست. از شکنجه و زور دريغ ندارد اما براي مولا علي گريه ميکند که شير خودرا به قاتل دربند خود ابن ملجم ميفرستد.
جالبترين نکته در مورد همچون گروههائي اينست که عليرغم روشهاي بسيار شبيه همي که دارند دشمن ترين با گروه نوع خود ميباشند. بطور مثال يک انصار حزب اللهي و يا لباس شخصي امروزي به شدت از يک سازمان مجاهديني تنفر دارد و حتي دوستان سبز محله خود را برابر منافقين ميداند و در نقطه مخالف يک دنباله رو رجوي حتس حتي داغترين سبزي ها را عاملان ديکتاتوري رژيم ميداند.
به نظر من انحراف چنين گروههائي از آن روزي شروع ميشود که افراد گروه اذهان خود را ميبنند و پاشنه آشيل اين گروهها خود سانسوري شديد است. اصطلاحاتي که در همه اينها مشترک و بسيار رايج است اصطلاحاتي از قبيل بريدن، مسئله دار شدن، عوض شدن، شک کردن و ... است. اين گروهها به فکر کردن و پويايي فکر اهميتي قائل نيستند و استقلال فکري افراد در بين آنها يک تهديد براي حياتشان است. آنروزي که يک لباس شخصي با سخنان صانعي کوچکترين شکي در ولايتي بودن کارش بکند و کمترين شک در اعمال گروه خود که بيشتر به اعمال اموي شبيه است تا اعمال علوي، آنروز او هر امري را که با اصول اوليه شيعه مرتضي علي مغايرت داشته باشد را اطاعت نخواهد کرد و در در صورت اطمينان از منشا اين دستورات، منشا دستورات را دشمن ولايت و اسلام خواهد دانست. آنروز روز خطرناکي براي دست اندر کاران لباس شخصي ها خواهد بود. اينست که با تمام قوا به تخطئه و سرکوب هر گونه شک و ترديد ميپردازند و هر عاملي را در اينراه از ميان بردارند. فلذا ما شاهد تخطئه مراجع تقليد نيز ميباشيم. به نظر ميآيد که حتي اگر خود شخص امام حق هم بيايد سعي خواهند کرد که از راه بردارند. نميخواهند گوش کنند. صم بکم فهم لايعقلون...
اين گروهها اگر چه بر اساس اصول مقبول و زيبائي همچون عدالت، حفظ کشور و اسلام و يا حتي مبارزه براي آزادي تشکيل ميشوند. اما در عمل براي رسيدن به آن اهداف حتي از اصولي که خود دم ميزند پا فرا ميگذارند. مثلا سازمان مجاهدين که براي آزادي ميجنگد در ميان اعضايشان از آزادي خبري نيست و انصار که براي حفظ ولايت نشات گرفته از اسلام و ائمه تلاش ميکند اعمالشان هيچ شباهتي به اعمال امامان شيعه ندارد و حتي براي مرجعيتي که اساس شيعه و حيات شيعه برا آن بناست حق زير سوال بردن کارهايش را قائل نيست. از شکنجه و زور دريغ ندارد اما براي مولا علي گريه ميکند که شير خودرا به قاتل دربند خود ابن ملجم ميفرستد.
جالبترين نکته در مورد همچون گروههائي اينست که عليرغم روشهاي بسيار شبيه همي که دارند دشمن ترين با گروه نوع خود ميباشند. بطور مثال يک انصار حزب اللهي و يا لباس شخصي امروزي به شدت از يک سازمان مجاهديني تنفر دارد و حتي دوستان سبز محله خود را برابر منافقين ميداند و در نقطه مخالف يک دنباله رو رجوي حتس حتي داغترين سبزي ها را عاملان ديکتاتوري رژيم ميداند.
به نظر من انحراف چنين گروههائي از آن روزي شروع ميشود که افراد گروه اذهان خود را ميبنند و پاشنه آشيل اين گروهها خود سانسوري شديد است. اصطلاحاتي که در همه اينها مشترک و بسيار رايج است اصطلاحاتي از قبيل بريدن، مسئله دار شدن، عوض شدن، شک کردن و ... است. اين گروهها به فکر کردن و پويايي فکر اهميتي قائل نيستند و استقلال فکري افراد در بين آنها يک تهديد براي حياتشان است. آنروزي که يک لباس شخصي با سخنان صانعي کوچکترين شکي در ولايتي بودن کارش بکند و کمترين شک در اعمال گروه خود که بيشتر به اعمال اموي شبيه است تا اعمال علوي، آنروز او هر امري را که با اصول اوليه شيعه مرتضي علي مغايرت داشته باشد را اطاعت نخواهد کرد و در در صورت اطمينان از منشا اين دستورات، منشا دستورات را دشمن ولايت و اسلام خواهد دانست. آنروز روز خطرناکي براي دست اندر کاران لباس شخصي ها خواهد بود. اينست که با تمام قوا به تخطئه و سرکوب هر گونه شک و ترديد ميپردازند و هر عاملي را در اينراه از ميان بردارند. فلذا ما شاهد تخطئه مراجع تقليد نيز ميباشيم. به نظر ميآيد که حتي اگر خود شخص امام حق هم بيايد سعي خواهند کرد که از راه بردارند. نميخواهند گوش کنند. صم بکم فهم لايعقلون...
احسنت!
پاسخحذفکاملا درسته