
دیروز مروه بار دیگر شهید شد
و پیش ندا رفت.
قاتل ندا او را هم کشت
و آبروی مردم ایران را
با پوزخندی فروخت.
تا خود را قهرمان فلسطین بداند
و با دستهای آلوده به خون سهرابش
خون بچه های غزه و لبنان را به سلامتی شارون بنوشد.
تا همچنان او به کمای فکری فرو رود
و برای صندلیهای خالی دعای فرج بخواند.
و بیندیشد که خفاشان هاله نور او را نمیبینند
و آرای ۲۴ ملیونیش را.
گویند شهیدان زنده اند
و میبینند و میشنوند
به جز اخبار بد را.
اما ندا دیروز خبردارشد
و مروه غصه دار
که چگونه خون خواهرش را میخواهند پایمال کنند.
و ندا در داد و استغاثه کرد
که تعصب را مولا ریشه کن کناد!
که این اهریمن سگالی روس و بسیجی نمیشناسد
میکشد حقیقت را در قلبها
قبل از آنکه مظلوم را کشد.
دیشب ندای مروه را خدا شنید.
اما کوردلان همچنان مست از خون مظلومان
میخندیدند
و دعای فرج را از حلق میخواندند.
و به طولای ولضالینشان راه گم کرده بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر